top of page
Search

سفر به ذهن‌آگاهی: راهی به سوی خودم

  • Writer: mona mollai
    mona mollai
  • Mar 24
  • 2 min read

زمانی بود که ذهنم همیشه در عجله بود—از یک فکر به فکر دیگر می‌پرید، درگیر نگرانی‌های آینده و پشیمانی‌های گذشته. بیشتر در ذهنم زندگی می‌کردم تا در بدنم، با افکاری که هیچ‌گاه متوقف نمی‌شدند. خسته‌کننده بود، اما حتی متوجه آن نبودم. مثل بسیاری از ما، فکر می‌کردم که این همان زندگی است.

سپس، یوگا مرا یافت. یا شاید من یوگا را یافتم. در ابتدا، فقط حرکت برایم مهم بود. کشش‌ها را دوست داشتم، سیالیت بدن، احساسی که بعد از یک جلسه داشتم. اما در میان این حرکات و تمرین‌های تنفسی، چیزی عمیق‌تر شروع به تغییر کرد. شروع به توجه به تنفسم کردم و برای اولین بار، کاملاً در لحظه حاضر بودم. این اولین تجربه من از ذهن‌آگاهی بود—حضور کامل در لحظه، بدون مقاومت، بدون نیاز به تغییر آن.

ذهن‌آگاهی یک تغییر ناگهانی نبود. بلکه یک سفر بود—و هنوز هم هست. باید عادت زندگی روی حالت خودکار را ترک می‌کردم. باید یاد می‌گرفتم که فقط باشم—با افکارم بنشینم، در تنش ها نفس بکشم، به جای واکنش نشان دادن مشاهده کنم. در ابتدا ناخوشایند بود. ذهنم در برابر سکوت مقاومت می‌کرد. می‌خواست همه چیز را نام‌گذاری، تحلیل و اصلاح کند. اما کم‌کم فهمیدم که ذهن‌آگاهی درباره اصلاح چیزی نیست. بلکه درباره مشاهده آن است.

یکی از بزرگ‌ترین تغییرات زمانی اتفاق افتاد که ذهن‌آگاهی را به زندگی روزمره‌ام، فراتر از مت یوگا، وارد کردم. شروع کردم به توجه به گرمای چای صبحگاهی‌ام، به نوری که از پنجره عبور می‌کرد، به احساسی که هنگام قدم زدن پاهایم روی زمین داشتند. چیزهای ساده مقدس شدند. ذهنم همچنان سرگردان می‌شد، البته. اما یاد گرفتم که به آرامی آن را برگردانم، بارها و بارها، مانند راهنمایی یک کودک به خانه.

ذهن‌آگاهی درباره کمال نیست. درباره پاک کردن احساسات یا داشتن ذهنی خالی نیست. بلکه درباره حضور است. درباره آگاهی. درباره مواجهه با هر لحظه—چه شاد باشد و چه دردناک—با گشودگی و کنجکاوی. درباره این است که در این زندگی، به طور کامل حضور داشته باشیم، به جای این که فقط از آن عبور کنیم.

این سفر مرا به آموزش، اشتراک‌گذاری، و کمک به دیگران برای یافتن لحظات سکون در میان ناآرامی ها رسانده است. اما حتی به عنوان یک مربی، همیشه یک یاد گیرنده هستم. برخی روزها، ذهن‌آگاهی به راحتی جریان می‌یابد. روزهای دیگر، ذهنم با آن مبارزه می‌کند. و این کاملاً طبیعی است. این خودِ تمرین است.

برای کسانی که هنوز در جست‌وجو هستند، هنوز در تلاشند تا ذهنشان را آرام کنند، شما را می‌بینم. من هم آنجا بوده‌ام. و می‌توانم این را بگویم—آرامش چیزی نیست که پیدا کنید. چیزی است که آن را آشکار می‌کنید، چیزی که از پیش، در درون شماست. ذهن‌آگاهی فقط کلید آن است.

نفس بکشید. بارها و بارها به تنفس بازگردید. شما از همین حالا در خانه هستید.


با عشق،

مونا ملایی





 
 
 

Коментарі


bottom of page